629

ساخت وبلاگ

امکانات وب

امروز بدترین روز کاری من بود. یک اشتباه در چک کردن دیتاهای حسابداری داشتم. اشتباه از من هم نبود.خانم رحیمی داشت حرف میزد باهام. میگفت اگر کار اقای متقی برات سخته و نمیتونی بهم بگو ک به یکی دیگه از بچه ها بسپرم.گفتم میتونم نه اینکه همزمان چندتا کار بهم بدید انجام بدم.امروز یک اشتباه اقای متقی ازم گرفت بهش گفت، اونم فکر کرده من نمیتونم.نمیدونم من فعلا در حال یادگیری ام. عجیبه. کلا یک‌ ماه و بیست روزه اومدم واحد حسابداری. تازه اونم اشتباهم من نکردم. یک نفر دیگه کرده بود. من باید چک میکردم.خب کار حسابداری دقت زیادی میخاد. مخصوصا اینکه با اعداد سر و کار داری. ولی این خانم چندتا کار ب من سپرده اون وقت توقع داره من دقتم هم زیاد باشه.فردا صبح ازش می پرسم. چی شد ک این فکر رو کرده ک من از عهده کار بر نمیام؟ اینکه دوتا اشتباه داشتم و یک سوال ازتون پرسیدم؟والا اون اشتباه هم تقصیر من نبوده. من باید چک میکردم اعدادی ک خودم هم متوجه اشتباه همکارم نشدم. حالا چرا ب من گیر داده نمیدونم.من باید دقتم رو ببرم بالا و ایشون هم باید به من فرصت بدهد. هنوز دو ماه نگذشته. این همه هم کار ب من داده. اتاق هم ک شلوغ و همین طور تلفن زنگ میخوره. کاش خانم رحیمی می رفت یک اتاق دیگه. از نظر سر و صدا میگم.این اشتباه امروز من هم مقصرش من نبودم. خانم حیدری درست وارد نکرده. ولی خب بله منم دقت نکردم در چک کردنش. خداییش من اولین بارم بود چک میکردم. ماه بعد جبران میکنم و دقت بالا.ولی خانم رحیمی خیلی بد بهم گفت. میتونست بگه بهم دقتت رو ببر بالا. یا دیگه اشتباه نکن وقتی اینطوری گفت انگاری اب یخ ریختن روی من. از دست خانم حیدری ناراحت بود سر من خالی کرد. درسته. من کار رو یاد گرفتم. فقط باید دقتم رو ببرم بالا. خانم رحیمی ط 629...
ما را در سایت 629 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-man-esf بازدید : 92 تاريخ : سه شنبه 25 بهمن 1401 ساعت: 22:24

سلام. بعد از 4 سال و سه ماه موفق به اخذ درجه مدرک دکتری از دانشگاه های دولتی ایران شدم. روز 22 آذرماه 1401 خاطره انگیزترین روز زندگی من بود. روزی که دفاع دکتری خود را انجام دادم. واقعا خیلی اذیت شدم. دوران دکتری خیلی دوره ی متفاوتی هستش. و شرایط بسیار سخت و استرس آور. خدا را شاکرم که توفیق داد و توانستم این دوره هم با موفقیت و نمره 19/40 صدم به پایان برسانم. الان برنامه م این هستش که به واحد جدید در بیمارستان یعنی حسابداری درآمد بروم و بعد از آن ان شا الله کم کم مقدمات عروسی را فراهم کنم. دیگر بعد از عید باید به فکر فراهم کردن خانه و مقدمات عروسی باشم.این هفته هم قرار است شب چله ای ببرم. حدود 13 میلیون هزینه ی بردن شب چله ای شده است. اونم فقط برای یک شب. واقعا هزینه ها وحشتناکه. ولی خب چه میشه کرد.ان شا الله جز برنامه های آینده بنده این هستش که تا 6 ماه دیگر عروسی بگیرم. و بعد از آن به دنبال انتقالی به دانشگاه علوم پزشکی به عنوان هیئت علمی آموزشی یا پژوهشی باشم. باید مقالاتم را هم سابمیت بکنم. جلسه دفاعم خوب بود فقط کمی طولانی شد ارائه ی آن و صدای اساتید درآمد. ولی خب گذشت. من و خانمم هم خوبیم و روزهای خوبی را خدا رو شکر با هم می گذرونیم. خانمم پریروز واقعا با پوشیدن لباس زیبا و یک جشن کوچیک دورهمی روز قشنگی را برایم ساخت. هر چند که پدرش یک حرفی بهم زد و ناراحتم کرد. 629...
ما را در سایت 629 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-man-esf بازدید : 90 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 13:24

در این یک ماه من وارد واحد حسابداری درآمد شدم. کارهای مربوط به واحد بیمه گری را انجام می دهم. نامه های بیمه ها را زدن. کسورات را زدن. بردن بیمه ها و نسخ به سازمان های بیمه گر و غیره. فقط اینجا واحد ترخیص شیفت دارد که باید عصرها هم تا ساعت 5 به صورت نوبتی شیفت ماند. که روزهای تعطیل هم باید بیاییند. یک جورایی حس میکنم که یک عده ای ناراحت هستند از اینکه من شیفت روز تعطیل و عصر نمی آیم. ولی خب برای من درست نیست که من متصدی ترخیص بشوم. کارهای مربوط به محاسبه هم دوست ندارم واقعا. حالا اقای ف قبول کردند که سه روز عصر تا ساعت 5 شیفت ترخیص بماند. فردا با خانم ر صحبت می کنم در این مورد. ببینم چه می شود. برای دکتری خودم هم ان شا الله یک صحبتی با دکتر فردوسی بکنم ببینم نیرو می خواهند برای هیئت علمی یا خیر. رزومه م رو ببرم و تحویل ایشان بدهم ببینم نتیجه چه می شود. اگر هم نشد باید نامه ای به ریاست بیمارستان بزنم و بگویم می خواهم طرح تعهد دکتری را در بیمارستان بگذرانم. ببینم چی می شود. اگر طرح را بگذرانم یک تومان به حقوقم اضافه می شود. بد نیست.حدود 20 روزی راحت بودم چون در اتاق تنها بودم. الان باز یک نفر هم اتاقی امده. معمولا هم ساعت 12 شب میایید. من هم خیلی در خواب حساس به صدا هستم. دیشب که نتوانستم درست بخوابم. امیدوارم بتوانم امشب بخوابم. هر چند که ایشان می ایند و سرو صدا میکنند. نمیدانم چرا هر کسی هم اتاقی من می شود خروپف میکند!!! واقعا عجیب است. تا الان هم که ایشان را زیارت نکردم!. سعی میکنم هفته ای یک بار استخر بروم. فیلمی ببینم. و در کنارش مسجد هم بروم. هر چند که این روزهای به خاطر برفی که در اصفهان بارید هوا بسیار سرد می باشد و کمتر مسجد می روم. الانم هم قران بخوانم... Adblock te 629...
ما را در سایت 629 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-man-esf بازدید : 89 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 13:24

روزها عادی می گذرد. زمستان 1401 بسیار بسیار هوا سرد است. تا الان چنین سرمایی را در اصفهان تجربه نکرده بودم. همچنان هوا سرد و خیال کمی گرم شدن را هم ندارد. این روزها دلار به 45 هزارتومان و سکه به 23 میلیون تومان رسیده است. چقدر اینجا فریاد زدم که تفاوتی بین رییسی و روحانی نیست و تا زمانی ک با امریکا توافق نکنیم روز به روز نابودتر می شویم ولی خب گویا خود حاکمیون هم اصراری بر ماندن خود ندارند. گویا خودشان هم باورشان شده است که اخر کار خود هستند. حکومتی که مردم را با خود نداشته باشد به چه دردی میخورد؟ این چه وضعیت داغان اقتصادی است که 4 سال و 8 ماه است کشور را درگیر کرده و کک حاکمان هم نمی گزد. چطور رویشان می شود و حکمرانی بر مردم می کنند؟ مردمی که در افتضاح ترین شرایط زندگی میکنند. حاکمانی ک خود خبری از گرانی ها و بازار ندارند... اندکی صبر قطعا سحر نزدیک است...این روزها استخرا را هم به دلیل افت فشار گاز تا اطلاع ثانوی تعطیل کردند. و من همان یک شب را هم که استخر می رفتم دیگر نمی توانم بروم. شبها در خوابگاه و این اتاق بسیار کوچک تنها هستم. واقعا حقوق ها بسیار پایین هستش. خرج کفاف زندگی را نمی دهد. من که نمیتوانم عروسی بگیرم با این هزینه ها. خدا هم بهمان رحم نمی کند. روزها عادی میگذرذ. بین محل خواب و بیمارستان. هر روز یک دور تکراری. امروز سالگرد بله برون مون بود. چقدر زود گذشت. باورم نمیشه یکسال گذشت. هر موقع کنار خانمم بودم بهترین لحظات رو با همدیگه ساختیم. در این سالی که سال انبوه و غم و سختی بود. 629...
ما را در سایت 629 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a-man-esf بازدید : 90 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 13:24